از خاموشیم کار رسیده است به جان/فریاد,که خاموشی مرا خواهد کشت...

به نظر من مرد باید مثل دیفرانسیل ماشین باشه

(سیستم انتقال قدرت-اگه اشتباه نکنم!)

بالا و پایین و رنج راهو بگیره

و با کمترین شدت ممکنه,

انتقال بده به زن!

مثلا اینطوری:

 

نوشته شده در پنج شنبه 12 آبان 1390برچسب:پرسه ی آزاد,ساعت 18:41 توسط nastaran|

داشتم دنبال یه عکس کیک تولد خوشگل برای دوستم میگشتم که اینا رو دیدم

وای!

خیلی قشنگن!خیلی ی ی ی

 

من اینو دوس دارم!منو یاد سرما میندازه!

وای اینم خیلی نازه!به درد کیک تولد بچه کوچولو ها میخوره!

پ.ن:خیلی بودن!ااما اینا به نظرم از همه قشنگ تر بودن

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 12 آبان 1390برچسب:پرسه ی آزاد,ساعت 17:52 توسط nastaran|

این روزها همه عاشق میشوند!شما چطور؟!

اگر این سوال موضوع انشای من بود میدونی چی میگفتم؟

میگفتم کی من؟!

نه بابــــــــــــــــــــــــا!

و عشق....

منو یاد چی میندازه؟

در حال حاضر:

استفرغ/یستفرغ/استفرغ/استفـــــــــــــــــــــــــرااااااااغ!

صرف فعل عربی که بلدی؟!

آره داداش!

هوا که بس ناجوان مردانه سرداست.این حالا هیچی,این استفرغ یستفرغ  هم بهش اضاف شده

چنانچه این منزل اینترنتی بینندگان!(مگه شو تلویزیونیه!) ثابتی داشته باشه

متوجه خواهند شد که

لحن این پست با بقیه فرق داره.

آره داداش!شایدم آره خواهر!فرق داره.اما من خودمم.خود خودم.

مخمم تکون نخورده.سرجاشه

فقط یه نمه....یه نمه ها....دلم میخواد عق بزنم رو همه چی!

 

نوشته شده در پنج شنبه 5 آبان 1390برچسب:پرسه ی آزاد,ساعت 18:24 توسط nastaran|

من مطمئنم زندگی این نیست

این درس خوندن های ناتمام

این فکر کردن های مداوم به غم فردا

این درد های ناگزیری که زخم های دیروز دارند

زندگی اینه؟....

من نمیدونم چطور باید با اون روی زندگی مواجه شد

نمیدونم کی وقت دارم به کار هایی که میخوام برسم

کی وقت واسه عاشق شدن هست؟

کی وقت دارم یه باغچه گل داشته باشم؟

زندگی...با این روندی که به ما یاد دادن...اصلا خوشایند نیست!

آن سوی حیات روزمره ی  من

زندگی سبز تر است....

شک ندارم!

نوشته شده در پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:پرسه ی آزاد,ساعت 20:14 توسط nastaran|

اگه یه چیز باشه که منو بکشه

به جز عوامل مرسوم مرگ

اون ندونستنه

________________________________________________________-

داشتم فک میکردم به دو typeاز آدما

آدمایی که وقی کسی رو از دست میدن,دادن

یا اونایی که وقتی کسی رو از دست میدن,یکی دیگه رو جایگزینش میکنن

یه بار یه نفرو از دست دادم,که برام خیلی بزرگ بود...خیلی.

بعدش یه فضای خیلی وسیعی از قلبم خالی شد

میدونی چکار کردم؟

تیکه تیکه دوستای فراموش شده ام رو گذاشتم جای تیکه ی قبلی

حواسم رو پرت کردم به تیکه هایی که به جایی گذاشته میشدن تعلق نداشتن

طول کشید تا فهمیدم جای یه نفر,فقط با خودش پر میشه

راستی تو جز کدوم دسته ی بالایی؟

نوشته شده در جمعه 15 مهر 1390برچسب:پرسه ی آزاد,ساعت 16:38 توسط nastaran|

اینطوریم:

1.عاشق کتاب خوندنم.یعنی بارز ترین مشخصه ام اینه

2.از وقتی یادم میاد دوست داشتم معلم بشم>یاد دادن رو دوست دارم

3.میگن خیلی درس خونم.البته خیلی معتقد نیستم بهش.بیشتر درس خوندن رو دوست دارم

4.از رفتن پیش روانشناس نمیترسم.اصلا هم عار نمیدونمش

5.از آدمای بی هدف بدم میاد.

6.خیلی رفیق بازم(نه به معنی بد!).

7.خوندن طالع بینی رو خیلی دوست دارم

8.درراستای شماره قبلی برام مهمه بدونم طرفم متولد چه ماهیه(تنها درحد دونستن!)

9.جدیدا از بارون و شعر خوشم میاد.

10.موسیقی همه چی گوش میدم اما به عنوان علاقه آهنگ لایت والکترونیک دوست دارم,تو خواننده ها هم سلن دیون و انریکه و قمیشی رو بیشتر میپسندم.

11.یه کتاب فروشی هست که هر وقت میرم توش حالم خوب میشه

12.یه دوست فابریک دارم که تومدرسه خیلی معروفیم.به سبب تفاوت...و تکامل جالبمون!

13.پنج تا دوست صمیمی دارم!

14.عاشق اینم که ویترین مغازه ها رو نگاه کنم....و چیزی هم نخرم!

15.خیلی با بقیه درمورد مشکلاتشون حرف میزنم اما به خودم که میرسه میمونم!

16.خیلی رنگی پوشم!تقریبا از هر رنگی لباس داشته ام!البته جز زرد!

17.چت کردن رو دوست دارم.

18. پر انرژی ام.اما اگه انرژی ام ته بکشه دیگه کشیده!میرسه به مرز خودکشی!

19.نقاشی کشیدن حالمو خوب میکنه(خصوصا نقاشی رو شیشه)

20.دوچرخه سواری بلد  نیستم!

21.وقتی عصبانی شم خون جلو چشمامو میگیره!

22.بوهای خیلی گرم و شیرین و عطرهای مردونه رو دوست دارم.اما کلاخیلی عطر بزن نیستم

23.متنفرم از بزن و برقص و جلف بازی های رایج هم سن و سالام.

24.عاشق زیست,ادبیات و عربی ام.

25.زبان اسپانیایی و فرانسه رو دوست دارم.اما هیچ کدومو بلد نیستم!

26.طبیعتو دوست دارم.میگن مقدار انرژی معنوی تو طبیعت خیلی زیاده....من اینو کاملا حس میکنم

27.نوشتن رو دوست دارم.خصوصا نامه نوشتن

28.مغرورم,تو عقایدم.یعنی عقاید شما محترم.اما من نظر خودمو قبول دارم

29.اصلا انتقاد پذیر نیستم.فقط شنونده ی انتقاد افرادم ....ولی تا وقتی خودم بهش نرسم قبولش نمیکنم.

30.شنونده خوبی ام.ولی خوب....همیشه هم حرف برای زدن دارم!

                                 

توضیحات:این یه بازی وبلاگیه.که هرکس 30 تا از ویژگی های خودشو مینویسه.من با ایده گیری!ازماتاتا(یه سر بهش بزنید,منشا این پست از اونجاست,توی لینکام>volcano)این پستو نوشتم.

باتشکر مجدد از ماتاتا و فاطمه.

 

 

نوشته شده در یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:پرسه ی آزاد,ساعت 21:25 توسط nastaran|


آخرين مطالب
» تمام!
» let some body love u
» تاریکی
» شبیه شده ام
» when I was young
» نفر بغل دستی!
» نظریه میدهیم!
» شکمو!
» thanking god
» شلوغ!
» me...
» خوشحال!
» نام دیگر من
» بی ربط!
» life
» قیصر
» so close,no matter how far
» from deep inside
» وقتی نظراتت دوستت غیر فعاله!
» در چنته ی من جز به ندانستن نیست

Design By : Pichak